محمد امیریوسفی
چکیده
تاکنون مطالعات بسیاری بر چگونگی یادگیری واژه توسط بزرگسالان در زبان دوم به انجام رسیده است. بسیاری از محققان معتقدند یادگیری واژه در بین فراگیران خردسال متفاوت بوده و شیوههای جدید آموزش زبان، مانند روش تکلیفمحور که بر استفاده و تولید زبان دوم تأکید دارند، برای این افراد مناسب نیستند. هدف مطالعۀ حاضر، بررسی تطبیقی دو نوع روش تدریس ...
بیشتر
تاکنون مطالعات بسیاری بر چگونگی یادگیری واژه توسط بزرگسالان در زبان دوم به انجام رسیده است. بسیاری از محققان معتقدند یادگیری واژه در بین فراگیران خردسال متفاوت بوده و شیوههای جدید آموزش زبان، مانند روش تکلیفمحور که بر استفاده و تولید زبان دوم تأکید دارند، برای این افراد مناسب نیستند. هدف مطالعۀ حاضر، بررسی تطبیقی دو نوع روش تدریس (دروندادمحور در مقابل بروندادمحور) بر یادگیری و بهیادسپاری واژگان انگلیسی در میان فراگیران خردسال ایرانی است. 45 زبانآموز 6 تا 7 ساله به 3 گروه کنترل، دروندادمحور و بروندادمحورتقسیم شدند. در روش بروندادمحور، لغات مد نظر با استفاده از تکالیف بروندادمحور به شرکتکنندگان آموزش داده شد. اما در روش دروندادمحور، لغات مد نظر به صورت تکالیف دروندادمحور به آنها ارائه شد و هیچگونه تولید زبانی از آنها درخواست نگردید. پس از 4 هفته تدریس، دو نوع آزمون واژگانی (درک شنیداری و تولید) به عنوان پیشآزمون، پسآزمون و پس آزمون تأخیری از آنان گرفته شد. نتایج تحلیل دادهها نشان داد که میانگین نمرات پس آزمون و پس آزمون با تاخیر درک شنیداری و تولید گروه درونداد و برونداد با هم یکسان است اما به طور معناداری از میانگین نمرات پس آزمون و پس آزمون با تاخیر گروه کنترل بیشتر است. لذا بر اساس این نتایج می توان اینگونه نتیجه گرفت که هر دو روش منجر به افزایش دانش درکی، شنیداری و تولیدی واژگان مد نظر در میان فراگیران گردیده است. بهطور کلی، نتایج تأییدکنندۀ نظر لانگ (2015) مبنی بر این نکته است که هر یک از روشهای آموزش زبان، نقاط ضعف و قوت خود را دارند و ترکیب مناسبی از همهی روشها، با توجه به نیاز و مشخصات زبانآموزان میتواند نتایج مثبتی در پی داشته باشد.